زمان تقریبی مطالعه: 54 دقیقه
 

احکام اضطرار (قرآن)





برخی احکامی که بر مکلف حرام است، گاه هنگام اضطرار تغییر کرده، حکم به جواز آن داده می‌شود. برخی از این احکام عبارت‌اند از:
استفاده از خوردنى‌هاى حرام در صورت اضطرار، تراشيدن سر در حال احرام پيش از قربانی، برداشته شدن جهاد از نابينا، لنگ و بيمار، شکسته خواندن نماز هنگام ترس و اضطرار، سقوط وجوب روزه از مکلف هنگام بیماری، جواز تیمم به‌جاى وضو و غسل هنگام ضرر داشتن آب برای بیمار، جواز افطار كردن روزه ماه رمضان در صورت طاقت‌فرسا بودن آن.

فهرست مندرجات

۱ - جواز ازدواج با کنیزان
       ۱.۱ - مراد از عنت
۲ - جواز استفاده از خوردنی‌های حرام
       ۲.۱ - تفسیر آیه
              ۲.۱.۱ - گوشت‌های حرام
              ۲.۱.۲ - حصر اضافی
              ۲.۱.۳ - خوردن گوشت حرام هنگام اضطرار
              ۲.۱.۴ - مراد از غیر باغ و لاعاد
              ۲.۱.۵ - تفسیر دیگر
       ۲.۲ - تفسیر آیه
       ۲.۳ - تفسیر آیه
              ۲.۳.۱ - بخشی از حیوانات حرام
              ۲.۳.۲ - مراد از فسق
              ۲.۳.۳ - تفسیر آیه
۳ - حرمت استفاده از خوردنی‌های حرام بیش از حد ضرورت
۴ - حرمت استفاده از خوردنی‌های حرام بر مکلف
       ۴.۱ - بیان یک نکته
۵ - جواز تراشیدن سر در حال احرام
       ۵.۱ - تفسیر آیه
              ۵.۱.۱ - انجام فریضه حج و عمره
              ۵.۱.۲ - توفیق نیافتن به انجام اعمال عمره
              ۵.۱.۳ - نتراشیدن سر و رسیدن قربانی به محلش
              ۵.۱.۴ - مراد از نسک
              ۵.۱.۵ - ضرورت قربانی کردن
              ۵.۱.۶ - جبران نیافتن قربانی
              ۵.۱.۷ - حج تمتع
۶ - جواز اقامه نماز در حال‌ حرکت و سواره
       ۶.۱ - بیان آیه
              ۶.۱.۱ - مراد از صلات وسطی
              ۶.۱.۲ - اقوال مفسران در تفسیر صلاة وسطی
              ۶.۱.۳ - مراد از و قوموا لله قانتین
۷ - سقوط برخی واجبات و شرایط نماز
۸ - جواز پذیرش سرپرستی کافران در حالت تقیه
       ۸.۱ - نکته
۹ - شکسته خواندن نماز هنگام اضطرار
       ۹.۱ - تفسیر آیه
              ۹.۱.۱ - مراد از جناح
              ۹.۱.۲ - مراد از قصر
              ۹.۱.۳ - مراد از فتنه
              ۹.۱.۴ - بیان یک نکته
۱۰ - معافیت مسلمانان از حمل سلاح
       ۱۰.۱ - تفسیر آیه
              ۱۰.۱.۱ - مراد از یاد خدا
              ۱۰.۱.۲ - مراد از نماز خواندن در اوقات معین
              ۱۰.۱.۳ - کیفیت نماز گزاردن بیماران
              ۱۰.۱.۴ - مراد از موقوت
۱۱ - جواز تیمم به‌جای وضو و غسل
۱۲ - جواز افطار کردن روزه ماه رمضان
       ۱۲.۱ - تفسیر آیه
              ۱۲.۱.۱ - مراد از کتابت
              ۱۲.۱.۲ - مراد از صیام
              ۱۲.۱.۳ - فلسفه روزه در اسلام
۱۳ - برداشته شدن روزه به سبب بیماری
       ۱۳.۱ - بیان آیه
              ۱۳.۱.۱ - مراد از أَیَّامًا مَّعْدُودَاتٍ
۱۴ - برداشته شدن جهاد به سبب ناتوانی
       ۱۴.۱ - تفسیر آیه
              ۱۴.۱.۱ - مراد از مؤمنین
              ۱۴.۱.۲ - مراد از خیرات
       ۱۴.۲ - تفسیر آیه
              ۱۴.۲.۱ - مراد از ضعفا
              ۱۴.۲.۲ - مراد از جمله ما علی المحسنین
       ۱۴.۳ - بیان آیه
              ۱۴.۳.۱ - مراد از حمل
              ۱۴.۳.۲ - مراد از فیض
              ۱۴.۳.۳ - مراد از و لا علی الذین
۱۵ - برداشته شدن جهاد از نابینا
       ۱۵.۱ - تفسیر آیه
              ۱۵.۱.۱ - مراد از مخلفین
              ۱۵.۱.۲ - معنی تقاتلونهم او یسلمون
       ۱۵.۲ - بیان تفسیری آیه
              ۱۵.۲.۱ - اهمیت توانایی و قدرت
              ۱۵.۲.۲ - معذور بودن از جهاد
۱۶ - پانویس
       ۱۶.۱ - منبع

۱ - جواز ازدواج با كنيزان



ترس از گرفتار شدن به تنگناهاى مشقت‌بار جنسى، مجوز ازدواج با كنيزان و رافع كراهت آن است:

•• «وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلاً أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «و آنها که توانايى ازدواج با زنان (آزاد) پاک‌دامن باايمان را ندارند، مى‌توانند با زنان پاک‌دامن از بردگان باايمانى که در اختیار داريد ازدواج کنند - خدا به ايمان شما آگاه‌تر است؛ و همگى اعضاى يک پيکريد - آنها را با اجازه صاحبان آنان تزويج نماييد، و مهرشان را به خودشان بدهيد؛ به شرط آنکه پاک‌دامن باشند، نه به طور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانى بگيرند. و در صورتى که «محصنه» باشند و مرتکب عمل منافى عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. اين (اجازه ازدواج با کنيزان) براى کسانى از شماست که بترسند (از نظر غريزه جنسى) به زحمت بيفتند؛ و (با اين حال نيز) خوددارى (از ازدواج با آنان) براى شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است».

۱.۱ - مراد از عنت


«عنت»، به معناى افتادن در چيزى است كه در آن ترس نابودى وجود داشته باشد و مقصود از آن به قرينه مقام، مسائل جنسى است. برخى فقها از ظاهر آیه استفاده كرده‌اند كه در صورت قدرت بر تزويج حرّه ازدواج با كنيز جايز نيست؛ اما اكثر فقها گفته‌اند: حرام نيست؛ بلكه مكروه است.

۲ - جواز استفاده از خوردنى‌هاى حرام



استفاده از خوردنى‌هاى حرام در صورت اضطرار تا حد ضرورت جایز است:

•• «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غيرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولى) آن کس که مجبور شود، در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نيست؛ (و مى‌تواند براى حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است».

۲.۱ - تفسیر آیه



۲.۱.۱ - گوشت‌های حرام


این آیه براى روشن ساختن غذاهاى حرام و ممنوع و قطع کردن هرگونه بهانه چنین مى‌گوید خداوند تنها گوشت مردار، خون، گوشت خوک، و گوشت هر حیوانى را که به هنگام ذبح نام غیر خدا بر آن گفته شود، تحریم کرده است (انما حرم علیکم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل به لغیر الله).
و به این ترتیب سه قسمت از گوشت‌هاى حرام به اضافه خون که، بیش از همه مورد ابتلاى مردم آن محیط بوده است، در اینجا ذکر مى‌کند که بعضى پلیدى ظاهرى دارند و بر کسى مخفى نیست؛ مانند مردار، خون و گوشت خوک، و بعضى پلیدى معنوى دارند؛ مانند قربانی‌هایى که براى بت‌ها مى‌کردند.

۲.۱.۲ - حصر اضافی


انحصارى که از آیه با کلمه انما استفاده مى‌شود، به اصطلاح حصر اضافى است؛ یعنى منظور بیان تمام محرمات نیست؛ بلکه هدف نفى بدعت‌هایى است که آنها در مورد قسمتى از گوشت‌هاى حلال داشتند، و به تعبیر دیگر آنها قسمتى از گوشت‌هاى پاکیزه و حلال را طبق خرافات و موهوماتى بر خود تحریم مى‌کردند، اما در عوض به هنگام کمبود غذا از گوشت آلوده مردار یا خوک و یا خون استفاده مى‌کردند! قرآن به آنها اعلام مى‌کند که این‌ها براى شما حرام است نه آنها (و این است معنى (حصر اضافى).

۲.۱.۳ - خوردن گوشت حرام هنگام اضطرار


و از آنجا که گاه ضرورت‌هایى پیش مى‌آید که انسان براى حفظ جان خویش مجبور به استفاده از بعضى از غذاهاى حرام مى‌شود، قرآن در ذیل آیه آن را استثنا کرده و مى‌گوید: ولى کسى که مجبور شود (براى نجات جان خویش از مرگ) از آنها بخورد گناهى بر او نیست، به شرط اینکه ستمگر و متجاوز نباشد)! (فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه).

۲.۱.۴ - مراد از غیر باغ و لاعاد


به این ترتیب براى اینکه اضطرار بهانه و دست‌آویزى براى زیاده‌روى در خوردن غذاهاى حرام نشود، با دو کلمه (غیر باغ ) و (لاعاد) گوشزد مى‌کند که این اجازه تنها براى کسانى است که خواهان لذت از خوردن این محرمات نباشند، و از مقدار لازم که براى نجات از مرگ ضرورى است تجاوز نکنند، (باغ و عاد در اصل باغى و عادى بوده، باغى از ماده (بغى) به معنى طلب کردن است، و در اینجا منظور طلب کردن لذت است و (عادى) به معنى متجاوز مى‌باشد، یعنى متجاوز از حد ضرورت).

۲.۱.۵ - تفسیر دیگر


تفسیر دیگرى براى جمله (غیر باغ و لاعاد) ذکر شده است که با معنى اول تضادى ندارد، و ممکن است هر دو با هم در مفهوم آیه جمع باشند و آن این است که: با توجه به اینکه یکى از معانى بغى ظلم و ستم است، منظور این است که اجازه خوردن گوشت‌هاى حرام مخصوص کسانى است که سفر آنها سفر ستم و گناه نباشد (باید توجه داشت که اضطرار و اجبار معمولا در سفرهایى نظیر سفرهاى آن زمان حاصل مى‌شد که قافله‌ها در بیابان مى‌ماندند و یا راه را گم مى‌کردند).
و در پایان آیه مى‌فرماید: (خداوند غفور و رحیم است) (ان الله غفور رحیم).
همان خداوندى که این گوشت‌ها را تحریم کرده با رحمت خاصش در موارد ضرورت شدید اجازه استفاده از آن را داده است.

•• «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حيواناتى که به غير نام خدا ذبح شوند، و حیوانات خفه‌شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‌شدن از بلندى بميرند، و آنها که به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند، و باقي‌مانده صيد حيوان درنده - مگر آنکه (به‌موقع به آن حيوان برسيد، و) آن را سر ببريد - و حيواناتى که روى بتها (يا در برابر آنها) ذبح مى‌شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (هم‌چنين) قسمت کردن گوشت حيوان به وسيله چوبه‌هاى تير مخصوص بخت‌آزمايى؛ تمام اين اعمال، فسق و گناه است - امروز، کافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند؛ بنابراين از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به‌عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم - اما آنها که در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد که از گوشت‌هاى ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است».

•• «وَمَا لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ»؛ «چرا از چيزها (= گوشت‌ها)یى که نام خدا بر آنها برده شده نمى‌خوريد؟! در حالى که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بيان کرده است! مگر اينکه ناچار باشيد؛ (که در اين صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جايز است.) و بسيارى از مردم، به خاطر هوا و هوس و بى‌دانشى، (ديگران را) گمراه مى‌سازند؛ و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر مى‌شناسد».

۲.۱ - تفسیر آیه


بار دیگر خاطر نشان مى‌کنیم که: توبیخ و تاکید به خاطر ترک خوردن گوشت‌هاى حلال نیست؛ بلکه هدف این است که تنها از این گوشت‌ها باید بخورید و از غیر آنها استفاده نکنید و به تعبیر دیگر نظر روى نقطه مقابل و مفهوم جمله است و لذا با جمله (قد فصل لکم ما حرم علیکم) (خداوند آنچه را بر شما حرام است شرح داده) استدلال شده است.
سپس یک صورت را استثنا نموده، و می‌گوید: مگر در صورتى که مجبور شوید (الا ما اضطررتم الیه).
خواه این اضطرار به‌ خاطر گرفتارى در بیابان و گرسنگى شدید بوده باشد و یا گرفتار شدن در چنگال مشرکان و اجبار کردن آنها به این موضوع.

•• «قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «بگو: «در آنچه بر من وحى شده، هيچ غذاى حرامى نمى‌يابم؛ به‌جز اينکه مردار باشد، يا خونى که (از بدن حيوان) بيرون ريخته، يا گوشت خوک - که اينها همه پليدند - يا حيوانى که به گناه، هنگام سر بريدن، نام غير خدا (= نام بت‌ها) بر آن برده شده است.» اما کسى که مضطر (به خوردن اين محرمات) شود، بى‌آنکه خواهان لذت باشد و يا زياده‌روى کند (گناهى بر او نيست)؛ زيرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است».

۲.۱ - تفسیر آیه



۲.۳.۱ - بخشى از حیوانات حرام


سپس براى روشن ساختن محرمات الهى از بدعت‌هایى که مشرکان در آیین حق گذاشته بودند، در این آیه به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) دستور مى‌دهد که صریحاً به آنها بگو در آنچه بر من وحی شده، هیچ غذاى حرامى را براى هیچ‌کس (اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ ) نمى‌یابم (قل لا اجد فیما اوحى الى محرما على طاعم یطعمه). مگر چند چیز، نخست اینکه مردار باشد (الا ان یکون میتة). یا خونى که از بدن حیوان بیرون مى‌ریزد (نه خون‌هایى که پس از بریدن رگ‌هاى حیوان و خارج شدن مقدار زیادى از خون در لابه‌لاى رگ‌هاى موئین در وسط گوشت‌ها باقى مى‌ماند) (او دما مسفوحا). یا گوشت خوک (او لحم خنزیر)؛ زیرا همه اینها رجس و پلیدى است و مایه تنفر طبع سالم آدمى و منبع انواع آلودگی‌ها و سرچشمه زیان‌هاى مختلف (فانه رجس).

۲.۳.۲ - مراد از فسق


سپس به نوع چهارم اشاره کرده، مى‌گوید: یا حیواناتى که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آنها برده شده است (او فسقا اهل لغیر الله به).
جالب اینکه به جاى ذکر کلمه حیوان کلمه فسق آمده است و همان‌طور که در سابق نیز اشاره کرده‌ایم، فسق به معنى خارج شدن از راه و رسم بندگی و اطاعت فرمان خداست، و لذا به هر گونه گناه فسق گفته مى‌شود، اما ذکر این کلمه در برابر رجس که در مورد سه موضوع حرام سابق گذشت، ممکن است اشاره به این باشد که گوشت‌هاى حرام، اصولا بر دو دسته است گوشت‌هایى که تحریم آنها به خاطر پلیدى و تنفر طبع و زیان‌هاى جسمانى مى‌باشد، و به آن رجس اطلاق مى‌گردد، و گوشت‌هایى که نه پلید است و نه از نظر بهداشتى زیان‌آور، اما از نظر اخلاقى و معنوى نشانه بیگانگى از خدا و دورى از مکتب توحید است، و به همین دلیل نیز تحریم شده است.

•• «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غير خدا سر بريده‌اند، بر شما حرام کرده است؛ اما کسانى که ناچار شوند، در حالى که تجاوز و تعدى از حد ننمايند، (خدا آنها را مى‌بخشد؛ چرا که) خدا بخشنده و مهربان است».
=

۲.۱ - تفسیر آیه

=
گفتار در معناى این آیه در سوره بقره آیه ۱۷۳ و در سوره مائده آیه ۳ و در سوره انعام آیه ۱۴۵ گذشت.
مفاد این آیه با چند عبارت مختلف در چهار جاى قرآن یعنى دو سوره انعام و نحل که هر دو مکى است و یکى در اوایل بعثت نازل شده و دیگرى در اواخر توقف رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) در مکه و در دو سوره بقره و مائده که در اوایل هجرت به مدینه و اواخر آن نازل شده، ایراد شده، و این آیه به‌ طورى که بعضى از مفسرین گفته‌اند: دلالت دارد بر انحصار محرمات در همین چهار تا یعنى مردار و خون و گوشت خوک، و آنچه براى غیر خدا ذبح شود. ولیکن با مراجعه به سنت، به دست مى‌آید که محرمات دیگرى غیر این چهار حرام که اصل در محرمات‌اند نیز هست، که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به امر پروردگارش که فرمود: (ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهیکم عنه فانتهوا) بیان نموده است، بعضى از روایات دال بر این معنا نیز در سابق گذشت.

۳ - حرمت استفاده از خوردنى‌هاى حرام بيش از حد ضرورت



استفاده از خوردنى‌هاى حرام بيش از حد ضرورت در حال اضطرار جایز نیست:

•• «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غيرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولى) آن کس که مجبور شود، در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نيست؛ (و مى‌تواند براى حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است».

•• «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حيواناتى که به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه‌شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‌شدن از بلندى بميرند، و آنها که به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند، و باقي‌مانده صيد حيوان درنده - مگر آنکه (به‌موقع به آن حيوان برسيد، و) آن را سر ببريد - و حيواناتى که روى بتها (يا در برابر آنها) ذبح مى‌شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (هم‌چنين) قسمت کردن گوشت حيوان به وسيله چوبه‌هاى تير مخصوص بخت‌آزمايى؛ تمام اين اعمال، فسق و گناه است - امروز، کافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند؛ بنابراين از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به‌عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم - اما آنها که در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد که از گوشت‌هاى ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است».

•• «قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «بگو: در آنچه بر من وحی شده، هيچ غذاى حرامى نمى‌يابم؛ به‌جز اينکه مردار باشد، يا خونى که (از بدن حيوان) بيرون ريخته، يا گوشت خوک - که اينها همه پليدند - يا حيوانى که به گناه، هنگام سر بريدن، نام غير خدا (= نام بت‌ها) بر آن برده شده است.» اما کسى که مضطر (به خوردن اين محرمات) شود، بى‌آنکه خواهان لذت باشد و يا زياده‌روى کند (گناهى بر او نيست)؛ زيرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است».

•• «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غير خدا سر بريده‌اند، بر شما حرام کرده است؛ اما کسانى که ناچار شوند، در حالى که تجاوز و تعدى از حد ننمايند، (خدا آنها را مى‌بخشد؛ چراکه) خدا بخشنده و مهربان است».

۴ - حرمت استفاده از خوردنى‌هاى حرام بر مکلف



هرگاه مکلف از روی اختیار و عمد خود را در حالت اضطرار قرار دهد، استفاده از خوردنى‌هاى حرام بر وی جایز نیست:

•• «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غيرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولى) آن کس که مجبور شود، در صورتى که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهى بر او نيست؛ (و مى‌تواند براى حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است».

۴.۱ - بیان یک نکته


فعل مجهول «اضطر» نشان مى‌دهد كه جواز استفاده از محرمات در حال اضطرار، مخصوص زمانى است كه بدون اختيار عارض كسى شود؛ نه اين‌كه انسان خود را از روى عمد و اختيار مضطر سازد.

•• «حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالْدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلاَّ مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالأَزْلاَمِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «گوشت مردار، و خون، و گوشت خوک، و حيواناتى که به غير نام خدا ذبح شوند، و حيوانات خفه‌شده، و به زجر کشته شده، و آنها که بر اثر پرت‌شدن از بلندى بميرند، و آنها که به ضرب شاخ حيوان ديگرى مرده باشند، و باقي‌مانده صيد حيوان درنده - مگر آنکه (به‌موقع به آن حيوان برسيد، و) آن را سر ببريد - و حيواناتى که روى بت‌ها (يا در برابر آنها) ذبح مى‌شوند، (همه) بر شما حرام شده است؛ و (هم‌چنين) قسمت کردن گوشت حيوان به وسيله چوبه‌هاى تير مخصوص بخت‌آزمايى؛ تمام اين اعمال، فسق و گناه است - امروز، کافران از (زوال) آيين شما، مأيوس شدند؛ بنابراين از آنها نترسيد! و از (مخالفت) من بترسيد! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به‌عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم - اما آنها که در حال گرسنگى، دستشان به غذاى ديگرى نرسد، و متمايل به گناه نباشند، (مانعى ندارد که از گوشت‌هاى ممنوع بخورند؛) خداوند، آمرزنده و مهربان است».

•• «وَمَا لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُم مَّا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيرًا لَّيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ»؛ «چرا از چيزها (= گوشت‌ها)یى که نام خدا بر آنها برده شده نمى‌خوريد؟! در حالى که (خداوند) آنچه را بر شما حرام بوده، بيان کرده است! مگر اينکه ناچار باشيد؛ (که در اين صورت، خوردن از گوشت آن حیوانات جايز است.) و بسيارى از مردم، به خاطر هوا و هوس و بى‌دانشى، (ديگران را) گمراه مى‌سازند؛ و پروردگارت، تجاوزکاران را بهتر مى‌شناسد».

•• «قُل لاَّ أَجِدُ فِي مَا أُوْحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَن يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَّسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «بگو: در آنچه بر من وحى شده، هيچ غذاى حرامى نمى‌يابم؛ به‌جز اينکه مردار باشد، يا خونى که (از بدن حيوان) بيرون ريخته، يا گوشت خوک - که اينها همه پليدند - يا حيوانى که به گناه، هنگام سر بريدن، نام غير خدا (= نام بت‌ها) بر آن برده شده است.» اما کسى که مضطر (به خوردن اين محرمات) شود، بى‌آنکه خواهان لذت باشد و يا زياده‌روى کند (گناهى بر او نيست)؛ زيرا پروردگارت، آمرزنده مهربان است».

•• «إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالْدَّمَ وَلَحْمَ الْخَنزِيرِ وَمَآ أُهِلَّ لِغَيْرِ اللّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلاَ عَادٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «خداوند، تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را با نام غير خدا سر بريده‌اند، بر شما حرام کرده است؛ اما کسانى که ناچار شوند، در حالى که تجاوز و تعدى از حد ننمايند، (خدا آنها را مى‌بخشد؛ چرا که) خدا بخشنده و مهربان است».

۵ - جواز تراشيدن سر در حال احرام



تراشيدن سر در حال احرام پيش از قربانى، در صورت ناچار شدن محرم به آن جایز است:
•• «وَأَتِمُّواْ الْحَجَّ وَالْعُمْرَةَ لِلّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ وَلاَ تَحْلِقُواْ رُؤُوسَكُمْ حَتَّى يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضاً أَوْ بِهِ أَذًى مِّن رَّأْسِهِ فَفِدْيَةٌ مِّن صِيَامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ فَإِذَا أَمِنتُمْ فَمَن تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ فَمَا اسْتَيْسَرَ مِنَ الْهَدْيِ فَمَن لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَسَبْعَةٍ إِذَا رَجَعْتُمْ تِلْكَ عَشَرَةٌ كَامِلَةٌ ذَلِكَ لِمَن لَّمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حَاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ؛ و حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانيد! و اگر محصور شديد، (و مانعى مانند ترس از دشمن يا بيمارى، اجازه نداد که پس از احرام ‌بستن، وارد مکه شويد،) آنچه از قربانى فراهم شود (ذبح کنيد، و از احرام خارج شويد)! و سرهاى خود را نتراشيد، تا قربانی به محلش برسد (و در قربانگاه ذبح شود)! و اگر کسى از شما بيمار بود، و يا ناراحتى در سر داشت، (و ناچار بود سر خود را بتراشد،) بايد فديه و کفّاره‌اى از قبيل روزه يا صدقه يا گوسفندى بدهد! و هنگامى که (از بيمارى و دشمن) در امان بوديد، هر کس با ختم عمره، حج را آغاز کند، آنچه از قربانى براى او ميسر است (ذبح کند)! و هر که نيافت، سه روز در ايام حج، و هفت روز هنگامى که باز مى‌گرديد، روزه بدارد! اين، ده روز کامل است. (البته) اين براى کسى است که خانواده او، نزد مسجد الحرام نباشد (= اهل مکّه و اطرافِ آن نباشد)؛ و از خدا بپرهيزيد! و بدانيد که او، سخت‌کيفر است!».

۲.۱ - تفسیر آیه


بعضى مفسران بزرگ در حجة الوداع نازل گشته؛ در حالى که بعضى گفته‌اند که جمله فان احصرتم فما استیسر من الهدى ناظر به جریان حدیبیه است که در سال ششم هجرت واقع شد و مسلمانان از زیارت خانه خدا ممنوع شدند
در این آیه، احکام زیادى بیان شده است:

۵.۱.۱ - انجام فریضه حج و عمره


در ابتدا، یک دستور کلى براى انجام فریضه حج و عمره به طور کامل و براى اطاعت فرمان خدا داده، مى‌فرماید: حج و عمره را براى خدا به اتمام برسانید (و اتموا الحج و العمرة لله).
در واقع قبل از هر چیز به سراغ انگیزه‌هاى این دو عبادت رفته و توصیه مى‌کند که جز انگیزه الهى و قصد تقرب به ذات پاک او، چیز دیگرى در کار نباید باشد، و عمل نیز به مقتضاى و اتموا از هر نظر کامل و جامع باشد.

۵.۱.۲ - توفیق نیافتن به انجام اعمال عمره


سپس به سراغ کسانى مى‌رود که بعد از بستن احرام به خاطر وجود مانعى، مانند بیمارى شدید و ترس از دشمن، موفق به انجام اعمال حج عمره نباشند، مى‌فرماید: اگر محصور شدید (و موانعى به شما اجازه نداد که پس از احرام بستن وارد مکه شوید) آنچه از قربانى فراهم شود، ذبح کنید و از احرام خارج شوید (فان احصرتم فما استیسر من الهدى).
به هر حال افرادى که گرفتار مى‌شوند، و توانایى انجام مراسم حج و عمره را پیدا نمى‌کنند، مى‌توانند با استفاده از این مساله، از احرام خارج شده و به حال عادى باز گردند.
مى‌دانیم قربانى ممکن است شتر یا گاو یا گوسفند باشد، که آسان‌ترین آنها گوسفند است، و لذا جمله فما استیسر من الهدى را غالبا اشاره به گوسفند دانسته‌اند.

۵.۱.۳ - نتراشیدن سر و رسیدن قربانی به محلش


سپس به دستور دیگرى اشاره کرده، مى‌فرماید: سرهاى خود را نتراشید تا قربانى به محلش برسد و در قربانگاه ذبح شود (و لا تحلقوا رؤ سکم حتى یبلغ الهدى محله).
آیا این دستور مربوط به افرادى است که محصور و ممنوع از انجام مراسم حج مى‌شوند، و در واقع دستورى است براى تکمیل دستور سابق، و یا همه حاجیان را مى‌گوید، بعضى از مفسران، معنى اول را برگزیده‌اند و گفته‌اند، منظور از محل هدى (محل قربانى ) حرم است و گاه گفته‌اند، ....

۵.۱.۴ - مراد از نسک


نسک در اصل جمع نسیکه به معنى حیوان ذبح شده است، این واژه به معنى عبادت نیز آمده است.
لذا راغب در مفردات، بعد از آنکه نسک را به عبادت تفسیر مى‌کند، مى‌گوید: این واژه در مورد اعمال حج به کار مى‌رود، و نسیکه به معنى ذبیحه است.
بعضى از مفسران نیز آن را در اصل به معنى شمش‌هاى نقره مى‌دانند و اینکه به عبادت نسک گفته شده به خاطر آن است که انسان را خالص و پاک و پاکیزه مى‌کند.

۵.۱.۵ - ضرورت قربانی کردن


اشاره به اینکه در حج تمتع که عمره قبلاً انجام مى‌گیرد، و بعد حج به جا آورده مى‌شود، قربانى کردن لازم است، و فرق نمى‌کند که این قربانی شتر باشد یا گاو و یا گوسفند، و بدون آن از احرام خارج نمى‌شود.
درباره اصل هدى به گفته مرحوم طبرسی دو قول وجود دارد، اول اینکه از هدیه گرفته شده است، و چون قربانى در واقع هدیه‌اى به سوى بیت الله است، این واژه بر آن اطلاق شده است. دیگر اینکه از ماده هدایت گرفته شده است؛ زیرا حیوان قربانى را همراه مى‌بردند، و به سوى خانه خدا و قربانگاه هدایت مى‌کردند. ولى ظاهر کلام راغب در مفردات این است که فقط از هدیه گرفته شده و مى‌گوید: هدى جمع است و مفرد آن هدیه است.

۵.۱.۶ - جبران نیافتن قربانی


بنابراین اگر قربانى پیدا نشود، یا وضع مالى انسان اجازه ندهد، جبران آن ده روز روزه است، که سه روز آن (روز هفتم و هشتم و نهم ذى الحجه) در ایام حج واقع مى‌شود، و این از روزه‌هایى است که انجام آن در سفر مانعى ندارد، و هفت روز دیگر را بعد از بازگشت به وطن انجام مى‌دهد.
با اینکه معلوم است سه روز به اضافه هفت روز مجموعا ده روز مى‌شود. در عین حال قرآن مى‌گوید: این ده روز کامل است.

۵.۱.۷ - حج تمتع


بنابراین کسانى که اهل مکه یا اطراف آن باشند، حج تمتع ندارند؛ بلکه حج تمتع مخصوص افراد دور از این منطقه است، و مشهور و معروف در میان فقها این است که هر کس ۴۸ میل از مکه دورتر باشد، وظیفه او حج تمتع است، و آنها که در فاصله کمترى قرار دارند، وظیفه آنها حج قران یا افراد است، که عمره آن بعد از مراسم حج به جا آورده مى‌شود.
بعد از بیان این احکام هفت‌گانه در پایان آیه دستور به تقوا مى‌دهد و مى‌فرماید: از خدا به پرهیزید و تقوا پیشه کنید و بدانید خداوند عقاب و کیفرش شدید است. این تأکید شاید به این جهت است که مسلمانان در هیچ‌یک از جزئیات این عبادت مهم اسلامى کوتاهى نکنند؛ چراکه کوتاهى در آن گاهى سبب فساد حج و از بین رفتن برکات مهم آن مى‌شود.

۶ - جواز اقامه نماز در حال‌ حركت و سواره



از ادله جایز بودن اقامه نماز در حال‌ حركت و سواره، ترس و اضطرار است:

•• «حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلّهِ قَانِتِينَ»؛ «در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى (= نماز ظهر) کوشا باشيد! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا به پا خيزيد!».

۶.۱ - بیان آیه



۶.۱.۱ - مراد از صلات وسطی


و در کافى و فقیه و تفسیر عیاشى و قمى در ذیل آیه شریفه (حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى ...) به طرق بسیارى از امام باقر و امام صادق (علیه‌السلام) روایت آمده که فرمودند: منظور از صلوة وسطى، نماز ظهر است.

۶.۱.۲ - اقوال مفسران در تفسیر صلاة وسطى


مولف: این شأن نزول از زید بن ثابت و غیر از او به طرق دیگرى روایت شده است و خواننده باید توجه داشته باشد که اقوال مفسرین در تفسیر صلات وسطى مختلف است و بیشتر اختلافشان ناشى از اختلافى است که در روایات قوم است، در نتیجه یکى گفته: نماز صبح است، و آن را از على (علیه‌السلام) و از بعضى صحابه نقل کرده‌اند، و بعضى گفته‌اند: نماز ظهر است و آن را از رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) و از عده‌اى از صحابه نقل کرده‌اند. جمعى گفته‌اند: نماز عصر است و آن را باز به رسول خدا (صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم) و جمعى از صحابه نسبت داده‌اند، و سیوطى در الدر المنثور نزدیک به پنجاه و چند روایت بر طبق این نسبت آورده، بعضى دیگر گفته‌اند: نماز مغرب است. بعضى گفته‌اند: صلات وسطى در بین همه نمازها نامعلوم است؛ هم‌چنان که شب قدر در بین شب‌ها نامعلوم است، و بر طبق گفته خود، روایاتى از صحابه آورده‌اند، بعضى هم گفته‌اند: نماز عشاست؛ و بعضى آن را نماز جمعه دانسته‌اند.

۶.۱.۳ - مراد از و قوموا لله قانتین


و در مجمع البیان در تفسیر جمله: (و قوموا لله قانتین)، مى‌گوید: قنوت به معناى دعا کردن در نماز و به حال ایستاده است؛ و همین معنا از امام باقر و امام صادق (علیه‌السلام) روایت شده است.
مؤلف: این مطلب از بعضى صحابه نیز نقل شده است.

و در تفسیر عیاشی از امام صادق (علیه‌السلام) روایت آورده که در معناى جمله نام‌برده فرمود: منظور این است که انسان نسبت به نمازش اهتمام بورزد، و بر اوقات آن محافظت کند، و خلاصه هیچ کار دیگرى ، او را در نماز مشغول نسازد.

•• «فَإنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ»؛ «و اگر (به خاطر جنگ، يا خطر ديگرى) بترسيد، (نماز را) در حال پياده يا سواره انجام دهيد! اما هنگامى که امنیت خود را باز يافتيد، خدا را ياد کنيد! (= نماز را به صورت معمولى بخوانيد!) همان‌گونه که خداوند، چيزهايى را که نمى‌دانستيد، به شما تعلیم داد».

۷ - سقوط برخى واجبات و شرايط نماز



برخى واجبات و شرايط نماز بر اثر ترس و اضطرار، از انسان ساقط می‌شود:

•• «حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ والصَّلاَةِ الْوُسْطَى وَقُومُواْ لِلّهِ قَانِتِينَ»؛ «در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى (= نماز ظهر) کوشا باشيد! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا به پا خيزيد!».

•• «فَإنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُكْبَانًا فَإِذَا أَمِنتُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ كَمَا عَلَّمَكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ»؛ «و اگر (به خاطر جنگ، يا خطر ديگرى) بترسيد، (نماز را) در حال پياده يا سواره انجام دهيد! اما هنگامى که امنيت خود را باز يافتيد، خدا را ياد کنيد! (= نماز را به صورت معمولى بخوانيد!) همان‌گونه که خداوند، چيزهايى را که نمى‌دانستيد، به شما تعليم داد».

۸ - جواز پذيرش سرپرستى كافران در حالت تقيه



پذيرفتن سرپرستى كافران در حالت تقیه و اضطرار جایز است:

•• «لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»؛ «افراد باايمان نبايد به جاى مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛ و هر کس چنين کند، هيچ رابطه‌اى با خدا ندارد (و پيوند او به‌کلى از خدا گسسته مى‌شود)؛ مگر اينکه از آنها بپرهيزيد (و به خاطر هدف‌هاى مهم‌ترى تقيه کنيد). خداوند شما را از (نافرمانى) خود، برحذر مى‌دارد؛ و بازگشت (شما) به سوى خداست».

۸.۱ - نکته


بنابر اين‌كه مقصود از «أولياء» سرپرست باشد، چنين برداشتى قابل استفاده است.

۹ - شکسته خواندن نماز هنگام اضطرار



در سفر هنگام اضطرار و ترس از دشمن، واجب است نماز به صورت شكسته خوانده شود:
•• «وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَقْصُرُواْ مِنَ الصَّلاَةِ إِنْ خِفْتُمْ أَن يَفْتِنَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنَّ الْكَافِرِينَ كَانُواْ لَكُمْ عَدُوًّا مُّبِينًا»؛ «هنگامى که سفر مى‌کنيد، گناهى بر شما نيست که نماز را کوتاه کنيد اگر از فتنه (و خطر)ِ کافران بترسيد؛ زيرا کافران، براى شما دشمن آشکارى هستند».

۲.۱ - تفسیر آیه



۹.۱.۱ - مراد از جناح


کلمه (جناح) هم به معناى گناه است، وهم حرج و تنگنایى، و هم عدول کردن و کلمه قصر به معناى نقص و کوتاه کردن نماز است.

۹.۱.۲ - مراد از قصر


در مجمع البیان گفته: درباره شکستن (قصر) نماز سه نوع تعبیر هست: یکى ثلاثى مجرد (قصر الصلوة -) نماز را شکست که اصطلاح قرآن است؛ و یکى باب تفعیل که گفته مى‌شود: قصرت الصلوة تقصیرا - نماز خود را شکستم چه شکستنى و یکى دیگر باب افعال که گفته مى‌شود: (اقصرت الصلوه اقصارا).
و معناى آیه شریفه این است که هرگاه به سفر رفتید، مانعى از حرج و اثم نیست که چیزى را از نماز کم کنید؛ و عبارت (مانعى از حرج و گناه نیست) ظاهر در جواز است؛ یعنى مى‌توانید نماز را شکسته بخوانید و این ظاهر منافات ندارد که آیه شریفه در سیاق وجوب آمده باشد. خلاصه از نظر سیاق دلالت بر وجوب کند، و از آن استفاده شود که باید نماز را بشکنید، به طورى که اگر تمام بخوانید، نمازتان باطل است.

۹.۱.۳ - مراد از فتنه


إِنْ خِفْتُمْ أَن یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا...
کلمه (فتنه) هر چند که معانى بسیار مختلفى دارد، و لیکن آنچه از اطلاق آن در قرآن در خصوص کفار و مشرکین معهود است، شکنجه است؛ یعنى کشتن و زدن و امثال اینها. قرائنى هم که در کلام است این معنا را تأیید مى‌کند.
پس معناى آیه این است که اگر از کفار ترسیدید که شما را شکنجه کنند و مورد حمله قرار دهند و به قتل برسانند، مى‌توانید نماز را به صورت نماز خوف بخوانید.
=

۴.۱ - بیان یک نکته

=
«لا جناح» اغلب در مواردى به كار مى‌رود كه پندار جرم و گناه وجود داشته باشد و در اين آيه نيز مسلمانان صدر اسلام كاستن از نماز را جرم مى‌پنداشتند؛ بدين جهت اين تعبير به‌ كار رفته است و با وجوب منافاتى ندارد. مؤيد برداشت يادشده، حديثى از امام‌ باقر (علیه‌السلام) است.
[۳۷] (طوسی (ابن بابويه، محمد بن علي)، من لا يحضره الفقيه، ج۱، باب الصلوة فى‌السفر، ص۲۷۸، ح۱.


۱۰ - معافيت مسلمانان از حمل سلاح



مسلمانان در صورت بيمارى يا در آزار بودن به سبب بارش باران، از حمل سلاح هنگام نماز خوف معاف هستند:

•• «وَإِذَا كُنتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاَةَ فَلْتَقُمْ طَآئِفَةٌ مِّنْهُم مَّعَكَ وَلْيَأْخُذُواْ أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْيَكُونُواْ مِن وَرَآئِكُمْ وَلْتَأْتِ طَآئِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّواْ فَلْيُصَلُّواْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُم مَّيْلَةً وَاحِدَةً وَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِن كَانَ بِكُمْ أَذًى مِّن مَّطَرٍ أَوْ كُنتُم مَّرْضَى أَن تَضَعُواْ أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُواْ حِذْرَكُمْ إِنَّ اللّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا»؛ «و هنگامى که در ميان آنها باشى، و (در ميدان جنگ) براى آنها نماز را برپا کنى، بايد دست‌ه‌اى از آنها با تو (به نماز) برخيزند، و سلاح‌هايشان را با خود برگيرند؛ و هنگامى که سجده کردند (و نماز را به پايان رساندند)، بايد به پشتِ سرِ شما (به ميدان نبرد) بروند، و آن دسته ديگر که نماز نخوانده‌اند (و مشغول پيکار بوده‌اند)، بيايند و با تو نماز بخوانند؛ آنها بايد وسايل دفاعى و سلاح‌هايشان (را در حال نماز) با خود حمل کنند؛ (زيرا) کافران آرزو دارند که شما از سلاح‌ها و متاع‌هاى خود غافل شويد و يک‌باره به شما هجوم آورند؛ و اگر از باران ناراحتيد، و يا بيمار (و مجروح )هستيد، مانعى ندارد که سلاح‌هاى خود را بر زمين بگذاريد؛ ولى وسايل دفاعى (مانند زره و خود را) با خود برداريد خداوند، عذاب خوارکننده‌اى براى کافران فراهم ساخته است».

•• «فَإِذَا قَضَيْتُمُ الصَّلاَةَ فَاذْكُرُواْ اللّهَ قِيَامًا وَقُعُودًا وَعَلَى جُنُوبِكُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنتُمْ فَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ إِنَّ الصَّلاَةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَّوْقُوتًا»؛ «و هنگامى که نماز را به پايان رسانديد، خدا را ياد کنيد؛ ايستاده، و نشسته، و در حالى که به پهلو خوابيده‌ايد! و هرگاه آرامش يافتيد (و حالت ترس زايل گشت)، نماز را (به طور معمول) انجام دهيد، زيرا نماز، وظيفه ثابت و معينى براى مؤمنان است!».

۲.۱ - تفسیر آیه



۱۰.۱.۱ - مراد از یاد خدا


منظور از یاد خدا در حال قیام و قعود و بر پهلو خوابیدن، ممکن است همان حالات استراحت در فاصله‌هایى که در میدان جنگ واقع مى‌شود باشد و نیز ممکن است به معنى حالات مختلف جنگى که سربازان گاهى در حال ایستادن و زمانى نشستن و زمانى به پهلو خوابیدن، سلاح‌هاى مختلف جنگى از جمله وسیله تیراندازى را به کار مى‌برند، بوده باشد.

۱۰.۱.۲ - مراد از نماز خواندن در اوقات معین


آیه فوق در حقیقت اشاره به یک دستور مهم اسلامى است، که معنى نماز خواندن در اوقات معین این نیست که در سایر حالات انسان از خدا غافل بماند؛ بلکه نماز یک دستور انضباطى است که روح توجه به پروردگار را در انسان زنده مى‌کند و مى‌تواند در فواصل نمازها خدا را به خاطر داشته باشد، خواه در میدان جنگ باشد و خواه در غیر میدان جنگ.

۱۰.۱.۳ - کیفیت نماز گزاردن بیماران


آیه فوق در روایات متعددى به کیفیت نماز گزاردن بیماران تفسیر شده که اگر بتوانند ایستاده و اگر نتوانند نشسته و اگر باز نتوانند به پهلو بخوابند و نماز را به‌جا آورند، این تفسیر در حقیقت یک نوع تعمیم و توسعه در معنى آیه است؛ اگرچه آیه مخصوص به این مورد نیست.

۱۰.۱.۴ - مراد از موقوت


کلمه موقوت از ماده وقت است؛ بنابراین معنى آیه چنین است که اگر ملاحظه مى‌کنید حتى در میدان جنگ مسلمانان باید این وظیفه اسلامى را انجام دهند، به خاطر آن است که نماز اوقات معینى دارد که نمى‌توان از آنها تخلف کرد.
ولى در روایات متعدى که در ذیل آیه وارد شده است، موقوتا به معنى ثابتا و واجبا تفسیر شده است که البته آن هم با مفهوم آیه سازگار است، و نتیجه آن با معنى اول تقریبا یکى است.

۱۱ - جواز تيمم به‌جاى وضو و غسل



هرگاه آب براى بيمار ضرر داشته باشد، جایز است به‌جاى وضو و غسل تیمم کرد:

•• «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مِّنكُم مِّن الْغَآئِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا»؛ «اى کسانى که ایمان آورده‌ايد! در حال مستى به نماز نزديک نشويد، تا بدانيد چه مى‌گوييد! و هم‌چنين هنگامى که جنب هستيد - مگر اينکه مسافر باشيد - تا غسل کنيد. و اگر بيماريد، يا مسافر، و يا «قضاى حاجت» کرده‌ايد، و يا با زنان آمیزش جنسی داشته‌ايد، و در اين حال، آب (براى وضو يا غسل) نيافتيد، با خاک پاکى تيمم کنيد! (به اين طريق که) صورت‌ها و دست‌هايتان را با آن مسح نماييد. خداوند، بخشنده و آمرزنده است».

•• «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ وَإِن كُنتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُواْ وَإِن كُنتُم مَّرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاء أَحَدٌ مَّنكُم مِّنَ الْغَائِطِ أَوْ لاَمَسْتُمُ النِّسَاء فَلَمْ تَجِدُواْ مَاء فَتَيَمَّمُواْ صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»؛ «اى کسانى که ايمان آورده‌ايد! هنگامى که به نماز مى‌ايستيد، صورت و دست‌ها را تا آرنج بشوييد! و سر و پاها را تا مفصل (= برآمدگى پشت پا) مسح کنيد! و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد (و غسل کنيد)! و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يکى از شما از محل پستى آمده (= قضاى حاجت کرده‌)، يا با آنان تماس گرفته (و آميزش جنسى کرده‌ايد)، و آب (براى غسل يا وضو) نيابيد، با خاک پاکى تيمم کنيد! و از آن، بر صورت (= پيشانى) و دست‌ها بکشيد! خداوند نمى‌خواهد مشکلى براى شما ايجاد کند؛ بلکه مى‌خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد؛ شايد شکر او را به‌جا آوريد!».

۱۲ - جواز افطار كردن روزه ماه رمضان



افطار كردن روزه ماه رمضان در صورت طاقت‌فرسا بودن آن، جایز است:

•• «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛ «اى افرادى که ايمان آورده‌ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان‌گونه که بر کسانى که قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزکار شويد».

۲.۱ - تفسیر آیه



۱۲.۱.۱ - مراد از کتابت


کلمه کتابت معنایش معروف است، لیکن گاهى کنایه مى‌شود از واجب شدن عملى، و یا تصمیم بر عملى و یا قضاى حتمى که بر چیزى رانده شده، که در آیه: (کتب الله لا غلبن انا ورسلى) کنایه از قضای حتمى، و در آیه: (و نکتب ما قدموا و آثارهم) کنایه از عزیمت و قضاء حتمى است و در آیه (و کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس) کنایه از وجوب و وضع قانون و جعل حکم قطعى است.

۱۲.۱.۲ - مراد از صیام


و کلمه (صیام) و کلمه (صوم) در لغت مصدر، و به معناى خوددارى از عمل است؛ مثلا صوم از خوردن، و صوم از نوشیدن و از جماع و از سخن گفتن و راه رفتن و امثال آن به معناى خوددارى از آنها است، و چه‌بسا در معناى آن این قید را اضافه کرده باشد، که به معناى خوددارى از خصوص کارهایى است که دل آدمى مشتاق آن باشد، و اشتهاى آن را داشته باشد.
صاحب این گفتار گفته: معناى صوم در اصل لغت خوددارى از خصوص چنین کارهایى بوده، و لیکن بعدها در شرع در خصوص خوددارى از کارهاى معینى است عمال شده، و آن هم خوددارى از طلوع فجر تا مغرب و توأم با نیت است و منظور از (الذى ن من قبلکم) امت‌هاى گذشته و قبل از ظهور اسلام است، ام‌هاى انبیای قبل، چون امت موسی و عیسی و غیر ایشان است.

۱۲.۱.۳ - فلسفه روزه در اسلام


روزه در ادیان و اقوام دیگر، در بیان فلسفه و حکمت عمده روزه در اسلام

و مراد از جمله: (الذین من قبلکم) الخ امت‌هاى گذشته داراى ملت و دین است؛ البته همان‌طور که گفتیم نه همه آنها، و قرآن کریم معین نکرده که این امت‌ها کدام‌اند، چیزى که هست از ظاهر جمله: (کما کتب) الخ برمى‌آید که امت‌هاى نام‌برده اهل ملت و دین بوده‌اند که روزه داشته‌اند، و از تورات و انجیل موجود در دست یهود و نصارا هیچ دلیلى که دلالت کند بر وجوب روزه بر این دو ملت دیده نمى‌شود، تنها در این دو کتاب فرازهایى است که روزه را مدح مى‌کند، و آن را عظیم مى‌شمارد. اما خود یهود و نصارا را مى‌بینیم که تا عصر حاضر در سال چند روز به اشکالى مختلف روزه مى‌گیرند، یا از خوردن گوشت و یا از شیر و یا از مطلق خوردن و نوشیدن خود دارى مى‌کنند.
و نیز در قرآن مجید داست ان روزه زکریا و قصه روزه مریم از سخن گفتن آمده است.
و در غیر قرآن مسئله روزه از اقوام بى‌دین نیز نقل شده؛ هم‌چنان که از مصریان قدیم و یونانیان و رومیان قدیم و حتى وثنى‌هاى هندى تا به امروز نقل شده، که هر یک براى خود روزه‌اى داشته و دارند، بلکه مى‌توان گفت عبادت و وسیله تقرب بودن روزه از امورى است که فطرت آدمى به آن حکم مى‌کند، که بحثش خواهد آمد ان شاء الله.
و بعضى گفته‌اند که مراد از جمله (الذین من قبلکم) یهود و نصارا و یا انبیاى سابق است، که بر طبق هر یک از این دو قول روایاتى هم آمده، ولى روایاتى است که خالى از ضعف نیست.

•• «أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ «چند روز معدودى را (بايد روزه بداريد!) و هر کس از شما بيمار يا مسافر باشد تعدادى از روزهاى ديگر را (روزه بدارد) و بر کسانى که روزه براى آنها طاقت‌فرساست؛ (همچون بيماران مزمن، و پيرمردان و پيرزنان،) لازم است کفاره بدهند: مسکينى را اطعام کنند؛ و کسى که کارِ خيرى انجام دهد، براى او بهتر است؛ و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانيد!».

۱۳ - برداشته شدن روزه به سبب بیماری



بيمارى، باعث سقوط وجوب روزه از مكلف در ماه رمضان می‌شود:

•• «أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ فَمَن كَانَ مِنكُم مَّرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَعَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ فَمَن تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَّهُ وَأَن تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ «چند روز معدودى را (بايد روزه بداريد!) و هر کس از شما بيمار يا مسافر باشد، تعدادى از روزهاى ديگر را (روزه بدارد) و بر کسانى که روزه براى آنها طاقت‌فرساست؛ (همچون بيماران مزمن، و پيرمردان و پيرزنان،) لازم است کفاره بدهند: مسکينى را اطعام کنند؛ و کسى که کارِ خيرى انجام دهد، براى او بهتر است؛ و روزه داشتن براى شما بهتر است اگر بدانيد!».

۶.۱ - بیان آیه



۱۳.۱.۱ - مراد از أَيَّامًا مَّعْدُودَاتٍ


منصوب آمدن کلمه (ایام) بنابر ظرفیت و به تقدیر کلمه (فى) است، و این ظرف (در ایامى معدود) متعلق است به کلمه (صیام)، و ما در سابق هم گفتیم که نکره آمدن ایام و اتصاف آن به صفت (معدودات ) براى این است که بفهماند تکلیف نام‌برده ناچیز و بدون مشقت است، تا به این وسیله مکلف را در انجام آن دل و جرئت دهد، و از آنجا که ما در سابق گفتیم آیه (شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن) الخ بیان ایام است، قهرا مراد از ایام معدودات همان ماه رمضان خواهد بود.

•• «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَن شَهِدَ مِنكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَن كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِّنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»؛ «(روزه، در چند روز معدودِ) ماهِ رمضان است؛ ماهى که قرآن، براى راه‌نمايى مردم، و نشانه‌هاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است. پس آن کس از شما که در ماه رمضان در حضر باشد، روزه بدارد! و آن کس که بيمار يا در سفر است، روزهاى ديگرى را به جاى آن، روزه بگيرد! خداوند، راحتى شما را مى‌خواهد، نه زحمت شما را! هدف اين است که اين روزها را تکميل کنيد؛ و خدا را بر اينکه شما را هدايت کرده، بزرگ بشمريد؛ باشد که شکرگزارى کنيد!».

۱۴ - برداشته شدن جهاد به سبب ناتوانی



به سبب بيمارى، ناتوانى و تهي‌دستى، حکم جهاد برداشته می‌شود:

•• «لَكِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ جَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُوْلَئِكَ لَهُمُ الْخَيْرَاتُ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛ «ولى پيامبر و کسانى که با او ايمان آوردند، با اموال و جان‌هايشان جهاد کردند؛ و همه نيکي‌ها براى آنهاست؛ و آنها همان رستگاران‌اند!».

۲.۱ - تفسیر آیه



۱۴.۱.۱ - مراد از مؤمنین


بعد از آنکه منافقین را در دو آیه قبلى مذمت نمود به اینکه رضایت دادند به تقاعد از جنگ و ماندن در شهر با افراد معذور، و در نتیجه خدا مهر بر دل‌هایشان نهاد، اینک در این آیه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مؤمنین با او را، استدراک و استثنا مى‌نماید، و مقصود از مؤمنین، مؤمنین حقیقى هستند که خداوند دل‌هایشان را از لوث نفاق پاک ساخته است. به دلیل اینکه مؤمنین را در مقابل منافقین قرار داده تا مدحشان کند، و به جهاد با جان و مال بستاید، پس در نتیجه مؤمنین کسانى خواهند بود که نسبت به تقاعد و ماندن در خانه و شهر رضا ندادند، و خدا هم مهر بر دل‌هایشان ننهاد، بلکه برخلاف منافقین به سعادت زندگى نائل گشته، و به نور الهى راه زندگیشان روشن گردید؛ هم‌چنان که فرموده: (او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس). و لذا گفتار را با جمله (و اولئک لهم الخیرات و اولئک هم المفلحون) دنبال کرد، و فهمانید که مؤمنین همه خیرات را دارند.

۱۴.۱.۲ - مراد از خیرات


آرى، کلمه (الخیرات) جمعى است که الف و لام بر سرش درآمده، و مى‌گویند جمع داراى الف و لام افاده عموم می‌کند، پس کلمه مذکور معنایش ‌( تمام خیرات) است، و همین‌طور هم هست؛ زیرا مردان با ایمان، هم زندگی پاک را دارا هستند و هم نور هدایت را و هم درجه رفیعه شهادت و هر چیزى را که با آن به سوى خدا تقرب بجویند، پس مؤمنین رستگار و دارندگان سعادت‌اند.

•• «لَّيْسَ عَلَى الضُّعَفَاء وَلاَ عَلَى الْمَرْضَى وَلاَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَجِدُونَ مَا يُنفِقُونَ حَرَجٌ إِذَا نَصَحُواْ لِلّهِ وَرَسُولِهِ مَا عَلَى الْمُحْسِنِينَ مِن سَبِيلٍ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»؛ «بر ضعيفان و بيماران و آنها که وسيله‌اى براى انفاق (در راه جهاد) ندارند، ايرادى نيست (که در ميدان جنگ شرکت نجويند،) هرگاه براى خدا و رسولش خيرخواهى کنند (؛ و از آنچه در توان دارند، مضايقه ننمايند). بر نيکوکاران راه مؤاخذه نيست؛ و خداوند آمرزنده و مهربان است!».

۲.۱ - تفسیر آیه



۱۴.۲.۱ - مراد از ضعفا


مقصود از ( ضعفاء) بدلیل سیاق آیه کسانی‌اند که نیرو و توانایى جهاد ندارند، حال یا طبعا ناتوان‌اند مانند اشخاص فلج و زمین‌گیر، و یا به خاطر عارضه موقتى که فعلا دست داده، مانند کسالت و مرض. و مقصود از (الذین لا یجدون ما ینفقون) کسانى هستند که نیروى مالى و یا اسلحه و امثال آن را ندارند.
پس، از این‌گونه افراد قلم تکلیف و حکم وجوب جهاد برداشته شده؛ چون اگر برداشته نشود، حرج و شاق است، و هم‌چنین لوازم و توابع آن از قبیل مذمت در دنیا و عقاب در آخرت نیز برداشته شده؛ چون در حقیقت مخالفت در مورد اینان صدق نمى‌کند.
و اگر خداى تعالى این رفع حرج را مقید کرده به صورتى که (نصحوا لله و رسوله: خیرخواهى خدا و رسول کنند) براى این است که بفهماند وقتى تکلیف و به دنبال تکلیف مذمت و عقاب برداشته مى‌شود که دل‌ها و نیاتشان از خیانت و غش دور باشد، و نخواسته باشند مانند منافقین با تخلف از امر جهاد و تقاعد ورزیدن کارشکنى کرده، روحیه اجتماع را فاسد سازند، وگرنه اگر چنین منظور فاسدى داشته باشند، عینا مانند منافقین مستحق مذمت و عقاب خواهند بود.

۱۴.۲.۲ - مراد از جمله ما على المحسنین


جمله (ما على المحسنین من سبیل) در مقام بیان علت رفع حرج از نام‌بردگان است، و معنایش این است: در صورتى که این‌گونه افراد قصد خیرخواهى براى خدا و رسول را داشته باشند، از این رو تکلیف ندارند که در چنین فرضى نیکوکارند، و دیگر بر نیکوکاران مؤاخذه‌اى نیست، و کسى نمى‌تواند به آنها آسیبى برساند. پس اینکه کلمه (سبیل) را به کار برد، کنایه است از اینکه آنها از آسیب دیدن ایمن‌اند؛ مثل اینکه در یک بست محکم و دژى مستحکم قرار گرفته‌اند که کسى راه به آنجا ندارد، و نمى‌تواند صدمه‌اى به ایشان برساند، و این جمله به حسب معنى عام است؛ هر چند از نظر تطبیق، مخصوص طوائف معاصر با نزول آیه و عذرخواهان از اعراب آن روز است.

•• «وَلاَ عَلَى الَّذِينَ إِذَا مَا أَتَوْكَ لِتَحْمِلَهُمْ قُلْتَ لاَ أَجِدُ مَا أَحْمِلُكُمْ عَلَيْهِ تَوَلَّواْ وَّأَعْيُنُهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلاَّ يَجِدُواْ مَا يُنفِقُونَ»؛ «و (نيز) ايرادى نيست بر آنها که وقتى نزد تو آمدند که آنان را بر مرکبى (براى جهاد) سوار کنى، گفتى: «مرکبى که شما را بر آن سوار کنم، ندارم!» (از نزد تو) باز گشتند، در حالى که چشمانشان از اندوه اشکبار بود؛ زيرا چيزى نداشتند که در راه خدا انفاق کنند (و با آن به ميدان بروند)».

۶.۱ - بیان آیه



۱۴.۳.۱ - مراد از حمل


در مجمع البیان گفته است: کلمه (حمل) به معناى این است که به کسى مرکبى از قبیل اسب و یا شتر و امثال آن بدهى؛ مثلا وقتى مى‌گویى (حمله، یحمله، حملا) معنایش این است که فلانى به فلان کس ‌مرکبى داد که بر آن سوار شود؛ شاعر عرب گفته است:
اءلا فتى عنده خفان یحملنى ••• علیهما اننى شیخ على سفر
یعنى آیا جوان‌مردى هست دو تا چکمه داشته باشد و به من دهد که بپوشم چون من پیر مردى در سفرم.

۱۴.۳.۲ - مراد از فیض


سپس اضافه کرده است: کلمه (فیض) به معنى لبریز شدن بر اثر پرى است، وقتى گفته مى‌شود (فاض الاناء بما فیه) معنایش این است که ظرف از آنچه که در آن است لبریز شد، و کلمه (حزن) به معناى دردى است اندر دل که به خاطر از دست رفتن منفعت و یا امرى دیگر پیدا مى‌شود، و در اصل از (حزن الارض: سفتى و سختى زمین) گرفته شده.

۱۴.۳.۳ - مراد از و لا على الذین


کلمه (الذین) در جمله (و لا على الذین) موصول است، و صله آن جمله (تولوا...) است، و جمله (اذا ما اتوک لتحملهم) مانند جمله شرط و جزاست، و مجموع آن ظرف است براى (تولوا)، کلمه (حزنا) مفعول له و جمله (ان لا یجدوا) منصوب به نزع خافض است.

و معناى آن این است که: حرجى بر فقرا نیست، همان‌هایى که نزد تو مى‌آیند که تو به ایشان مرکبى دهى تا سوار شوند و سایر احتیاجاتشان را از قبیل اسلحه و غیر آن برآورده سازى، همان‌هایى که تو در جوابشان گفتى من مرکبى ندارم که به شما دهم و شما را بر آن سوار کنم و ایشان رفتند، در حالى که چشمانشان در اشک غوطه مى‌خورد، و از شدت اندوه اشک مى‌ریختند از اینکه (و یا براى اینکه) چرا مرکب و زاد و توشه ندارند تا به جهاد بیایند و با دشمنان خدا جنگ کنند؛ و اگر این قسم اشخاص را عطف کرد بر ما قبل و در نتیجه عطف خاص بر عام نمود، براى عنایت خاصى بود که به این‌گونه افراد داشت؛ زیرا اینان اعلى درجه خیرخواهى را داشتند و نیکوکاریشان خیلى روشن بود.

۱۵ - برداشته شدن جهاد از نابينا



جهاد از نابينا، لنگ و بيمار برداشته شده است:

•• «قُل لِّلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُوْلِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِن تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِن تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُم مِّن قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا»؛ «به متخلفان از اعراب بگو: «به‌زودى از شما دعوت مى‌شود که به‌سوى قومى نيرومند و جنگ‌جو برويد و با آنها پيکار کنيد تا اسلام بياورند؛ اگر اطاعت کنيد، خداوند پاداش نيکى به شما مى‌دهد؛ و اگر سرپيچى نماييد - همان‌گونه که در گذشته نيز سرپيچى کرديد - شما را با عذاب دردناکى کيفر مى‌دهد!».

۲.۱ - تفسیر آیه



۱۵.۱.۱ - مراد از مخلفین


قرآن روى عنوان مخلفین در این آیات مکرر تکیه کرده، و به اصطلاح به‌جاى استفاده از (ضمیر) از (اسم ظاهر) استفاده مى‌کند.
این تعبیر مخصوصا به صورت صیغه (اسم مفعول) آمده؛ یعنى (پشت سر گذارده شدگان) اشاره به اینکه هنگامى که مسلمانان با ایمان مشاهده سستى و بهانه‌جویی‌هاى این گروه را مى‌کردند آنها را پشت سر گذارده و بى‌اعتنا به وضعشان به‌سوى میدان جهاد مى‌شتافتند.
اما در اینکه این قوم جنگ‌جو و پرقدرت که در این آیه به آنها اشاره کرده چه جمعیتى بودند؟ در میان مفسران گفت‌وگو است.

۱۵.۱.۲ - معنی تقاتلونهم او یسلمون


جمله (تقاتلونهم او یسلمون) (با آنها پیکار کنید تا مسلمان شوند) دلیل بر این است که اهل کتاب نبودند؛ زیرا آنها را مجبور به پذیرش اسلام نمى‌کنند، بلکه مخیر میان اسلام آوردن یا پذیرش شرایط اهل ذمه و هم‌زیستى مسالمت‌آمیز با مسلمانان و پرداخت جزیه مى‌کنند، تنها مشرکان و بت‌پرستان هستند که چیزى جز اسلام از آنان پذیرفته نمى‌شود؛ زیرا اسلام بت‌پرستى را به عنوان یک دین نمى‌شناسد، و اجبار در ترک بت‌پرستی جایز است.

•• «لَيْسَ عَلَى الْأَعْمَى حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَمَن يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَن يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذَابًا أَلِيمًا؛ «بر نابينا و لنگ و بيمار گناهى نيست (اگر در ميدان جهاد شرکت نکنند)؛ و هر کس خدا و رسولش را اطاعت نمايد، او را در باغ‌هاى (از بهشت) وارد مى‌کند که نهرها از زير (درختانش) جارى است؛ و آن کس که سرپيچى کند، او را به عذاب دردناکى گرفتار مى‌سازد!».

۱۵.۲ - بیان تفسیری آیه


در میان متخلفان افرادى بودند که به خاطر نقص عضو یا بیمارى به راستى قدرت بر شرکت در جهاد نداشتند، و نباید حق آنها در این میان نادیده گرفته شود، در این آیه مورد بحث معذور بودن آنان را مشخص ساخته است.
به‌خصوص اینکه بعضى مفسران نقل کرده‌اند که بعد از نزول آیه قبل و تهدید متخلفان به (عذاب الیم) جمعى از معلولین یا بیماران خدمت پیامبر (صلي‌الله‌عليه‌وآله) آمدند و عرض کردند: اى رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)! تکلیف ما در این میان چیست؟ در اینجا این آیه نازل شد و حکم آنها را چنین بازگو کرد: (بر نابینا و لنگ و بیمار گناهى نیست اگر در میدان جهاد شرکت نکنند) (لیس على الاعمى حرج و لا على الاعرج حرج و لا على المریض حرج).

۱۵.۲.۱ - اهمیت توانایی و قدرت


تنها جهاد نیست که مشروط به قدرت و توانایى است، تمام تکالیف الهى یک سلسله شرایط عمومى دارد که از جمله آنها (توانایى و قدرت) است، و در آیات قرآن کرارا به این معنى اشاره شده است، در آیه ۲۸۶ سوره بقره به صورت یک اصل کلى مى‌خوانیم: لا یکلف الله نفسا الا وسعها: ((خداوند هیچ‌کس را جز به مقدار طاقتش تکلیف نمى‌کند). این شرط هم با ادله نقلى ثابت شده، و هم با دلیل عقل.
ولى البته این گروه گرچه از شرکت در میدان جهاد معاف‌اند، اما آنها نیز باید به مقدار توان خود براى تقویت قواى اسلام و پیشبرد اهداف الهى آن بکوشند؛ یعنى اگر آنها قادر نیستند با دست کارى انجام دهند، از آنچه در توان دارند با زبان مضایقه ننمایند، و این تعبیر جالبى است که نشان مى‌دهد هر کس آنچه را در توان دارد باید فروگذار نکند، و به تعبیر دیگر اگر نمى‌توانند در جبهه شرکت کنند لااقل (پشت جبهه) را محکم نگه دارند.

۱۵.۲.۲ - معذور بودن از جهاد


افرادى به فکر سوء استفاده افتاده، خود را در صف معذوران جا مى‌زنند، قرآن به آنها هشدار مى‌دهد که اگر به راستى معذور نباشند، گرفتار عذاب الیم خواهند شد.
این نکته قابل توجه است که مسئله معذور بودن نابینا و لنگ و بیماران سخت مخصوص جهاد است؛ اما در مسئله دفاع هر کس به قدر توانایى خود باید از کیان اسلام و وطن اسلامى و جان دفاع کند و هیچ استثنایى در این زمینه وجود ندارد.

۱۶ - پانویس


 
۱. نساء/سوره۴، آیه۲۵.    
۲. اصفهانی، راغب، مفردات فی الفاظ القرآن، ج، ص۳۴۹.    
۳. مقدس الأردبیلی، زبدة البیان فی الاحکام القران، ص۵۲۱.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۱۷۳.    
۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۵۸۳ ۵۸۴، ذیل آیه.    
۶. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۱، ص۵۸۳ ۵۸۴، ذیل آیه.    
۷. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۸. انعام/سوره۶، آیه۱۱۹.    
۹. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۵، ص۴۱۹، ذیل آیه.    
۱۰. انعام/سوره۶، آیه۱۴۵.    
۱۱. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۶، ص۱۲، ذیل آیه.    
۱۲. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۶، ص۱۳، ذیل آیه.    
۱۳. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۵.    
۱۴. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۵۲۵ ۵۲۶، ذیل آیه.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۱۷۳.    
۱۶. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۱۷. انعام/سوره۶، آیه۱۴۵.    
۱۸. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۵.    
۱۹. بقره/سوره۲، آیه۱۷۳.    
۲۰. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۲۱. انعام/سوره۶، آیه۱۱۹.    
۲۲. انعام/سوره۶، آیه۱۴۵.    
۲۳. نحل/سوره۱۶، آیه۱۱۵.    
۲۴. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۲۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۲، ص۴۴، ذیل آیه.    
۲۶. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۲، ص۴۵، ذیل آیه.    
۲۷. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج۲، ص۴۶ ۴۷، ذیل آیه.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۲۳۸.    
۲۹. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۹۱، ذیل آیه.    
۳۰. بقره/سوره۲، آیه۲۳۹.    
۳۱. بقره/سوره۲، آیه۲۳۸.    
۳۲. بقره/سوره۲، آیه۲۳۹.    
۳۳. آل‌عمران/سوره۳، آیه۲۸.    
۳۴. نساء/سوره۴، آیه۱۰۱.    
۳۵. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۵، ص۹۷ ۹۸، ذیل آیه.    
۳۶. طوسی (ابن بابویه، محمد بن علی)، من لا یحضره الفقیه، ج۱، باب الصلوة فی‌السفر، ص۴۳۴.    
۳۷. (طوسی (ابن بابويه، محمد بن علي)، من لا يحضره الفقيه، ج۱، باب الصلوة فى‌السفر، ص۲۷۸، ح۱.
۳۸. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۵۴۲ ۵۴۳، ذیل آیه.    
۳۹. نساء/سوره۴، آیه۱۰۲.    
۴۰. نساء/سوره۴، آیه۱۰۳.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۰۴، ذیل آیه.    
۴۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۱۰۵، ذیل آیه.    
۴۳. نساء/سوره۴، آیه۴۳.    
۴۴. مائده/سوره۵، آیه۶.    
۴۵. بقره/سوره۲، آیه۱۸۳.    
۴۶. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۷، ذیل آیه.    
۴۷. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۸، ذیل آیه.    
۴۸. بقره/سوره۲، آیه۱۸۴.    
۴۹. بقره/سوره۲، آیه۱۸۴.    
۵۰. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲، ص۹، ذیل آیه.    
۵۱. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۵۲. توبه/سوره۹، آیه۸۸.    
۵۳. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۴۸۶ ۴۸۸، ذیل آیه.    
۵۴. توبه/سوره۹، آیه۹۱.    
۵۵. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۸۹ ۴۹۰، ذیل آیه.    
۵۶. توبه/سوره۹، آیه۹۲.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۵.    
۵۸. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۸۹ ۴۹۰، ذیل آیه.    
۵۹. فتح/سوره۴۸، آیه۱۶.    
۶۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۶۰ ۶۲، ذیل آیه.    
۶۱. فتح/سوره۴۸، آیه۱۷.    
۶۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۶۲ ۶۳، ذیل آیه.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۶۴، ذیل آیه.    


۱۶.۱ - منبع


فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «احکام اضطرار».    



آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.